کد مطلب:140204 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:204

گفتگوی عبدالله بن عباس با سید مظلومان و رأی خود را بیان نمودن
در آستانه خروج سید مظلومان علیه السلام از مدینه و حركت به جانب مكه عبدالله بن عباس محضر با سعادت آن حضرت مشرف شد و عرضه داشت:

من چنان مصلحت می بینم كه با یزید بیعت كنی و چنانكه در روزگار معاویه صبر نمودی در ایام یزید نیز صبر كنی باشد كه از حكم الهی لطیفه ای ظاهر گردد كه در ضمن آن مقصود تو حاصل گردد.

حضرت فرمود: چه می گوئی، من آن كس نیستم كه با یزید بیعت كنم و حال آنكه رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در حق او گفته است آن چه گفته است.

عبدالله بن عباس گفت: راست می گوئی ای اباعبدالله من خود از رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شنیدم كه می فرمود: من را با تو چه كار ای یزید، لا بارك فی یزید كه او فرزند من و فرزند دختر من حسین را خواهد كشت.

سپس امام علیه السلام فرمود: ای عبدالله تو چه می گوئی در حق جماعتی كه ایشان پسر دختر رسول خدا را از سرا و وطن و مولدش بیرون نموده و از مجاورت حرم و زیارت تربت جد او محروم گردانند و وی را بترسانند تا در هیچ موضع و وطن و مأوی قرار نتواند گرفت و قصد كشتن و ریختن خون او كنند و او را گناهی نباشد.

عبدالله گفت: جز این نگویم كه ایشان كافر بوده و لا یأتون الصلوة الا و هم كسالی و لا یذكرون الله الا قلیلا فلن تجد له سبیلا، اما تو ای پسر رسول خدا امیر و سرور ابراری و پسر رسول خدا و پسر دختر محمد مصطفی و نور دیده علی


مرتضی هستی، گمان مبر كه خدای تعالی از افعال ظالمان غافل باشد، گواهی می دهم كه هر كس رغبت از مجاورت و محاورت جد تو بگرداند او را در آن جهان هیچ حظ و نصیب نباشد.

امام علیه السلام فرمود: اللهم اشهد.

عبدالله بن عباس گفت: جان من فدای تو باد این طور می نماید كه خبر از وفات خویش می دهی و من را از واقعه خود آگاه می كنی و از من طمع مدد و معاونت می داری، به آن خدائی كه جز او خدائی نیست اگر در پیش تو شمشیر زنم تا هر دو دست از من بیفتد، هنوز حق تو نگذارده باشم.